کدر شده آسمون هوا چه دلگیره
یکی توی غریبی دلخسته می میره
شبیه صیدی که تو دام صیاده
اجل بالا سرشه اونم گرفتاره
صورتش و روی خاک نهاده نهاده نهاده
جوون امام رضا جواده جواده جواده
وقتی نفس می زنه خونی می شه لبهاش
می لرزه از تب زهر تموم سرتا پاش
خیره نگاش به دره منتظر باباست
پا رو زمین میکشه ذکر لبش زهراست
شده باغ آرزوش چه بی برگ
شبیه فاطمه شده جوون مرگ
صورتش و روی خاک نهاده نهاده نهاده
جوون امام رضا جواده جواده جواده
جنازش رو میبرن تو سایه آفتاب
تا همه گریه کنن بازم واسه ی ارباب
دلا بسوزه همه واسه غم عظما
برای اون بدن بی سر عاشورا
تن حسین رو به خون کشیدن
زیر پای اسبا کوبیدن